آیا هیچگاه فکر کردهاید که چرا در مورد گذشتگان، برخی از افراد را با وصف مناصب عالی فراموش می کنیم اما در مورد برخی دیگر علیرغم فقدان چنین مناصبی آنها را در یاد و خاطرههای خود جاودانه داریم، به گونه ای که هیچگاه فراموش نمی شوند؟
مثلاً وقتی از مرحوم “عبدالحسین علی آیادی” نام برده می شود، بلافاصله نام “دکتر عبدالحسین علی آیادی” که نویسنده کتبی چون “چهار جلد موازین قضایی، پنج جلد حقوق جنایی” است، به ذهن یک حقوقدان متبادر میشود و کمتر کسی را میتوان یافت که منکر این واقعیت باشد، در حالی که برادرش به نام محمد سروری مناصب عالیتر از او داشت مانند رئیس دیوان عالی کشور اما با این وصف، شاهد آن هستیم که در حافظه های حقوقی ما، اثر چندانی از او نیست مگر در کتب زندگینامه مشاهیر حقوقدانان!
یک قاضی هم، هرچند قضاوت خوبی داشته باشد و به صفات حسنهای نیز متصف باشد، گرچه برای آن دنیا انشاء الله اگر هم جزء آن سه دسته از “القضات ثلالثه، اربعة فی النار” نباشد و اگر روی لبه شمشیر توانست خود را حفظ کند تا جزء دسته چهارم باشد که مأجور میشود، ولی در این دنیا فراموش خواهد شد. در تاریخ قضایی ایران قضاوت شهیر متعددی بودند که در زمان خود سرآمد این امور محسوب می شدند ولی در تاریخ کمتر نامی از آنان برده میشود، نظیر سید محمد فاطمی قمی، شیخ علی بابا عالم فیروزکوهی، حاج سیدنصرالله تقوی ملقب به سادات اخوی، شیخ محمد باقر آیت الله زاده، دکتر قاسم قاسم زاده ….
برعکس مورد فوق، در حامعه حقوقی سنوات اخیر، می توان اساتیدی نظیر دکتر امیر ناصر ناصر کاتوزیان، دکتر محمود آخوندی اصل را نام برد که نه به خاطر سوابق قضایی خود بلکه به لحاظ آثار تألیفی هر یک، در حافظه حقوقی ما مانا شدند.
چرایی این فراموشی را باید داشتن و نداشتن اثری از خود دانست. کسانی که آثار گذشتگان را مطالعه می کنند، ثواب آن به روح نویسنده آن اثر نیز بر می گردد. پس در واقع این دسته از گذشتگان زندهاند زیرا اثری از خود باقی گذاشتند.
نتیجه این مختصر تأکید بر این امر است که اگر ما هم می خواهیم به فراموشی سپرده نشویم، باید در زندگی حقوقی خود جایی برای تحقیق، تفحص و نوشتن باز کنیم و اثری از خود باقی گذاریم.